قلب مامان سارا جونمقلب مامان سارا جونم، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
وبلاگم وبلاگم ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

خاطره های دختر نازم

اولین شب یلدا با داداشی

ما همیشه شب یلدا یعنی من و بابا و مامان با هم بودیم . اما امسال یه فرق بزرگ داشت .امسال یکی بهمون اضافه شده اونم داداشی گلمه که باهاش خیلی خوش گذروندیم. شب یلدا رفتیم خونه زن عمو شهناز و شام خوردیم و بعد از شام جشن کوچولویی گرفتیم بعدشم کیک تولد ٦ماهگی داداشیم وکه شکل هندونه بود خوردیم. اون شب بهمون هندونه خیلی مزه داد داداشم همه چی و میریخت ما هم میخندیدیم. خونه عموم که بودیم داداشی یکمی هم اذیت کرد نمیذاشت مامانم زیاد بخوره. من هم داداشیم و بغل کردم مواظبش بودم .خیلی هم بهمون خوش گذشت. ...
4 دی 1391

جشن روز دانش آموز و عید غدیر91

   ما امروز توی نماز خونمون یک جشن خیلی بزرگی داشتیم وخیللللللللللی به من خوش گذشت و اون جا فقدر به سادات جایزه دادند وقتی وارد کلاس شدیم فقط سادات  کلاس خودمون به ما یک  جعبه هر کدوم یکی به ما شکلات دادند.بعدشم به مناسبت روز دانش آموز این جا کلیدیه قشنگ و کادو گرفتیم ...
16 آبان 1391

جشن الفبا و تولد7سالگیت مبارک عزیزدلم

دختر نازم یک ساله که داره میره مدرسه. خسته نباشی جیگر مامان. باورم نمیشه میتونی بخونی و بنویسی. دیگه موقع جشن الفباست . اینم کارت دعوت مامانه که دعوت شده   مبارکت باشه قندعسلم.   اینم فارغ التحیلی دختر ناز کلاس اولیم و اینم کارنامه قشنگ و خوشحال کننده دختر مامان چشم روی هم گذاشتی عزیزم تولد ٨ سالگیت هم سررسید اما این تولدت با بقیه تولدهات فرق داشت چند روز بعد از تولدت تنها بابابزرگت رفت پیش خدا و مارو تنها گذاشت خیلی دوستش داشتی مامانی منم خیلی دوستش داشتم هیچ وقت فراموشش نمیکنم و همیشه یادش واسمون زنده است. ...
9 آبان 1391

عید90

این تخم مرغهای خوشگل و با هم درست کردیم واسه نی نی هایی که عیددیدنی میان. سارا جونم پیشنها داد اینجا هم خرداد همون ساله یعنی سال 90 دریای ساری ...
9 آبان 1391