قلب مامان سارا جونمقلب مامان سارا جونم، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
وبلاگم وبلاگم ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

خاطره های دختر نازم

زندگی روزمره

خیلی برای نوشتن دیر کردم. اخرین نوشتم شهریور پارسال بود خب از روزهای غیر تکراری براتون بگم. هرروز با مشق و درس و مدرسه و رقص سر میکنم. از اون موقعی که میرقصم 4 کیلو کم کردم 16 خرداد تولد بالیوودیمه . یعنی یک سال با بالیوود. امتحاناهم تموم شده می خوام یک علمه تو اون روز خوش بگذرونم. از درس و مدرسه بگم. خب تیزهوشانمم که دادم و تموم . ولی هنوز نمونه دولتی موندهو اگه میشه برای نمونه برام دعا کنید قبول شم. مرسی از 10 خرداد هم امتحانامون شروع میشه. من یک سال نیومدم بنویسم و واقعا از نی نی وبلاگ یادم رفته بود. خب دیگه خیلی حرفی ندارم و حالا چیزی که ماها منتظر بودم عکس بزارم. کیک منو دوستام منو پ...
20 ارديبهشت 1396

عکس

سلام عزیزانم همونطور که قول داده بودم دو سه هفته دیگه اومدم باعکسای جدید. تولدم و عکسهای تولدم رو مامانم فردا برام می نویسه اما الان من عکسهای تولدم رو نمیزارم یعنی میزارم ولی بدون دوستام . این عکسها رو مامانم بعد از تولد ازم گرفته اون موقعی که همه ی دوستام رفتن. دوستتون دارم یه عالمه هرچی بگم بازم کمه ...
18 فروردين 1394

تولد باباییم

باباجونم تولدت مبارککککککککککککک. تولدت تیر بود ولی من دارم امروز می نویسم. شمارو کلک زدیم که می خوایم بریم خرید روزانه شماهم رفتی ماهم کادو هات رو گرفتیم   بابایی جونم سالگیت مبارک . وشماهم حسابی تشکر کردی وحالا کادو ها این کادو من اینم سه تا زیر پوش از طرف پارسا اینم از طرف مامان ادکلن opn عشق بابا در شب های خوشبختی تو سهم من تنهایی است در دل من اما فقط آرزوی توست پدر عزیزم تولدت مبارک . . . ...
29 تير 1393

تولد 9 سالگی سارا جونم

قلبم ، وجودم ، نازنین من سارای عزیزم 9 ساله شدی و قدم به دهمین سال زندگیت گذاشتی . یعنی سالها پشت هم تند تند اومدن و رفتن حالا دیگه دارن دورقمی میشن. به جون خودم خدایاااااااااااا باورم نمیشه .آخه ثانیه به ثانیه نوزادیت جلو چشمامه نمیتونم ببینم اینطور قد کشیدی و بزرگ شدی . خدایا شکرت خیلی شکر تولد امسال سارا جون با 8 تا تولد قبل یه فرقی داشت که اونم به پیشنهاد سارا جونم اجرا شد. امسال دیگه از بزرگترها خبری نبود و فقط همکلاسی ها ی کلاس سوم میخک. خیلی به همتون خوش گذشت منم حسابی ذوق کرده بودم. خیلی حال میداد بچه ها یکی یکی میومدن و موقع رفتن باید شال و کلاهاشون و سرشون میکردم و تحویل مامانها میدادم . خودتم خیلی راضی بودی و میگفتی مامان خدا...
4 بهمن 1392

داداشم مبارکه

سلام داداشم 3روز دیگه تا تولدت بیشتر نمونده .عزیزم مبارکه.نی نی جون. عزیزم من می خوام برای کادوی تولدت یک اسباب بازی بگیرم اونم حلقه بازی که حلقه هارو می ندازی توی میله فکر کنم بازی فکری خوبی برای بچه های 1 ساله باشه.عزیزم   خیلی خیلی خوش حالم که می خوایم یک تولد حسابی برای تو بگیریم.من می خوام از جشن دندونیت بیشتر بترکونم. ازاون فشفشه هایی که اتیشش می زنی یک دفعه میره بالا.عزیزم امید وارم همیشه بخندی و شاد باشی و توی تولدت هم همینطور. عزیزم بااین که هنوز3روزتا تولدت مونده بازم بهت مبارک می گم. عزیزم چون یه سالت شده کیکی یک شمعی پیداکردم هووووووووووووووراااااااااا ...
27 خرداد 1392

تولد نگار

٤شنبه که رفتم مدرسه دوستم نگار  نعمتی یه کارت بهم داد و گ فت کارت تولدمه خیلی خوشحال شدم چون دفه اول بود که کسی وواسه تولدش به من کارت میده همه تلفنی من و دعوت میکردن. وقتی هم که اومدم خونه سریع به مامانم نشون دادم بعدش یهو داداشی که بغل مامانم بود از دست مامانم گرفت و مچالش کرد و گذاشت تو ددهنش نصفش و پاره کرد.اینقد گریه کردم بعد هم مامانم تیکه هاش و چسبوند به هم و ازش یه عکس گرفت تا عکسش و یادگاری واسه خودم نگه دارم. امروز هم ٥ شنبه با بابا میرم برا دوستم که کادو تولد بخرم تا جمعه ساعت ٤ بریم با دوستهام خوش بگذرونیم. دوست من سالگیت مبارک.هووووووورا.عزیزم نگارتولدت مبارک.   ...
28 اسفند 1391

سارای من 8 ساله شد

قشنگم سارا باور کردنش خیلی واسم سخته که 8 سالگی و پشت سر گذاشتی و وارد نهمین سال زندگیت شدی. خاطرات این 8 سال و که مرور میکنم احساس میکنم چند روز پیش بود که دنیا آمدی . دقیقه به دقیقه و ساعت به ساعتش یادمه. همزمان با تولدت که ساعت 5 و نیم صبح بود برف قشنگی میبارید و تموم حیاط بیمارستان و که نگاه میکردی سفید بود. یادش بخیر حالا اون کوچولوی 1 ساعته من شده 8 سالش و برای خودش خانومی شده.حالا که دارم واست مینویسم روز جمعه در حالی که داداشی و خوابوندم با بابایی رفتی بیرون منم فرصتو غنیمت دونستم تولدت که 21 ام بود و برات بنویسم. خیلی دوست داشتم مثل سالهای قبل یه تول...
18 اسفند 1391