قلب مامان سارا جونمقلب مامان سارا جونم، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
وبلاگم وبلاگم ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

خاطره های دختر نازم

4سالگی فرشته مامان

قشنگم ٤ سالگی رو هم توی همون مهد سپری کرده بودی و خاله الهامم دوست داشتی حسابی. زنگ میزدی و بعدازظهرها باهاش حرف میزدی . قربون اون حرف زدنت بشم من که همه چی و قاطی پاتی میگفتی.بع یک سال سپری کردن روزها سارا جونم چهارمین شمع زندگیش هم فوت کرد.       ...
16 آبان 1391

5سالگی عسل مامان

فرشته کوچولوی من وارد ٥سال شده و راهی مهدکودک هر روز . عزیزدلم دیگه حسابی عادت کردی. هر روز که میومدم دنبالت یه دنیا ذوق میکردی .دوستت داره مامان حسابی   دختر نازم پنجمین شمع زندگیش هم خونه مامان بزرگ یه فوت کرد و به سلامتیش یه دست بزنید. ...
16 آبان 1391

از تولد تا 1 سالگی سارای عزیزم

ساراجان عزیزدل من وقتی ٢١ ام دیماه ١٣٨٣ ساعت ٥ و نیم صبح دنیا اومدی زندگی من و بابا رو پر از شیرینی کردی .به لطف قدمت در اولین شب زندگیت وقتی با زندایی ساره تو زایشگاه بودیم برف قشنگی همه جا رو سفید کرده بود و با همه زیباییش بهت خوش آمدگویی کرد. قشنگم ٤ماه با همه خوشیهاش تموم شدو غصه رفتن دوباره به بانک خیلی اذیتم میکرد که من جگر گوشه ام و دست کی بسپارم.تو پرانتز یه چیز بگم یادم رفت کوچولوی مامان نی نی بودی خیلی خیلی من و بابارو اذیت کردی با گریه هات اذیت شدنمون فقط به خاطر دلسوزی بود که کاری از دستمون برنمیومد و شاهد گریه هات بودیم . تو اون لحظه خودم و خیلی ناتوان میدیدم که در برابر اون همه اشکی که میریختی کم میاوردم عزیز مامان.   ...
16 آبان 1391

کمک به مامان

  من همیشه به مامانم کمک می کنم  . مثلا برای مامانم وسیله های داداشیم ومیارم.یا مامانم داره غذا درست می کنه من بچه رو ساکت می کنم.من کلن به مامانم خیلی کمک می کنم.   ...
15 آبان 1391

سارای کلاس دومی

  این سارا جون کلاس دومیه منه. دیگه واسه خودش خانومی شده .روز اول مدرسه بعد 4 ماه تعطیلی خیلی سختش بود بره مدرسه منم که داداشی پیشم بودو نمیتونستم برسونمش بابایی روز اول برد دخترم و مدرسه وقتی هم که اومد خیلی بهش خوش گذشته بود. سارا جون مامان خیلی دوستت داره امیدوارم که حالا که کلاس دوم رفتی و یه داداشی ناز هم داری همیشه قدر هم و بدونید و به عنوان خواهر بزرگترش کمکش کنی. امیدوارم عزیزم امسال هم مثل کلاس اولت با نمره های عالی قبول بشی و من و بابایی و خوشحال کنی. دست بابایی هم درد نکنه این همه به درسهات میرسه .منم داداشی یکم بزگتر بشه عزیزم بیشتر کمکت میکنم. ...
10 آبان 1391

جشن الفبا و تولد7سالگیت مبارک عزیزدلم

دختر نازم یک ساله که داره میره مدرسه. خسته نباشی جیگر مامان. باورم نمیشه میتونی بخونی و بنویسی. دیگه موقع جشن الفباست . اینم کارت دعوت مامانه که دعوت شده   مبارکت باشه قندعسلم.   اینم فارغ التحیلی دختر ناز کلاس اولیم و اینم کارنامه قشنگ و خوشحال کننده دختر مامان چشم روی هم گذاشتی عزیزم تولد ٨ سالگیت هم سررسید اما این تولدت با بقیه تولدهات فرق داشت چند روز بعد از تولدت تنها بابابزرگت رفت پیش خدا و مارو تنها گذاشت خیلی دوستش داشتی مامانی منم خیلی دوستش داشتم هیچ وقت فراموشش نمیکنم و همیشه یادش واسمون زنده است. ...
9 آبان 1391

عید90

این تخم مرغهای خوشگل و با هم درست کردیم واسه نی نی هایی که عیددیدنی میان. سارا جونم پیشنها داد اینجا هم خرداد همون ساله یعنی سال 90 دریای ساری ...
9 آبان 1391

سارا به مدرسه میرود

سارای مامان حالا دیگه 7 ساله شدی و درسو کتاب و مدرسه شروع شد. دیگه خانوم شدی من به خودم میبالم دختر بهاین نازی دارم خدایا از لطفت ممنون. شکرت خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ...
9 آبان 1391