یادی از سارا جونم
خوشگلم سارا جونم ببخش عزیزم وقت نمیکنم مثل مامانهای دیگه بیام و تند تند تو وبلاگت بنویسم و قربون صدقت برم اما خودت میدونی چقدر دوستت دارم و تا چه اندازه واست جون میدم
البته خودم بیشتر میدونم تا تو چون هیچ کس تو وجودم نیست فقط خودم میدونم به خاطر همین همش میگم
به عشق تو زنده ام بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس عزیز دلم
خوب بریم سر احوالات دخترم که کلاس سومش رو هم داره با خوبی و رضایت مندی کامل من و باباش سپری میکنه البته از نظر درس از نظر ریخت و پاش که طبق معمول کماکان به قوت خودش باقیه و به قول ندا اینجا همه چی درهمه.......... اما فدای سرت زوده جیگر مامان نمیخواد به زحمت بیفتی فعلاً بچگیت و بکن کوچولوی من
کلاس اول که بودی یک سالی کلاس ژیمناستیک میرفتی و بخاطر درسهات ولش کردی اما دوباره از اول آبان گیر دادی و دوباره هوست کرد این بار به مامان قول دادی تا جایی که توان داری ادامه بدی . کلاس زبانت هم چون خیلی بهت فشار میومد و از درسهات میفتادی این ترم ثبت نام نکردی تا زمستون تموم بشه بعد دوباره شروع کنی . دیگه نمیدونم چیزی هست که یاد آوری کنم یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فقط یه چیز مونده اونم تولدته که از الان گیر دادی شدییییییییییییییییییییییییییییییید و منم قول یه کادو رو که خیلی دوست داری و بهت دادم. هنوز بهت نگفتم شایدم تا آخرین روز نگم نمیدونم ... خلاصه که امیدوارم خوشت بیاد
در آخر حرفام هم آرزوی روزهای خوش رو واست میکنم . آرزو میکنم و از ته ته دلم فریاد میزنم خدایااااااااااااااااااااااااااااااااا دخترم و هیچ وقت ناراحت نبینم . هزار تا بوس به نازنینم