3سالگی سارا ی قشنگم
سه سالگیت ساراجون با بودن در مهد و پیش خاله الهام زیاد بدنمیگذشت بهت عزیزم . منم راضی بودم فقط صبحها که میرسوندمت در مهد یکم دیر باز میشد و من از ترس اینکه کارت وردم قرمز نخوره آنچنان تند میرفتم که بابا همیشه دلهره داشت تصادف نکم. فدات بشه مامانی که اینهمه سختی کشیدی بخاطر اداره رفتن من. منم همیشه عذاب وجدان دارم جیگر مامان.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی