ساری
ما 5شنبه ی هفته ی قبل به ساری سفر کردیم اول که رسیدیم ساری یک اقا بهمون پلاژ داد بعدکه لباسامون رو عوض کردیم با خودمون تویوپ برده بودیم دریاکه شنا کنیم.
جلوی ساحل هم پر بود از ماهی های کوچولو ولی از ما هی هامی ترسیدم.یک ماهی گنده داشت دقیقاً شکل همین ماهی وحشت ناک بود من که خیلی خیلی ترسیدم.توش خرچنگم داشت اب دریاش خیلی خیلی زیبا بود..
بعد که فرداش شدظهرش مامان بابام داشتن استراحت میکردن امامن رفتم پارکش چون من از خوابیدن خوشم نمیاد فقط خواب های شب مزه میده.
من رفتم پارکش و یکم بازی کردم خودم تنهایی ولی مواظب بودم.تاب بازی میکردمبعد که از تاب بازی خسته شدم
خودم تنهایی رفتم دریا البته نمی خواستم برم توی اب فقط می خواستم نگاه کنم.
بعد رفتم خونه دیدم مامان و بابام دارن وسیله جمع می کنن که بریم دامغان.بعد بهشون گفتم پس چرا ناهار نخوردیم گفت می خوایم بریم رستوران حاج حسن.بعد رفتیم اون جا انقدر گشنم بود که نگو.بعدش هم راه افتادیم و امدیم خونه داداشی هم زیاد اذیت نکرد.
این هم منم که توی دریام