یه قل دوقل
من می خوام یک ماجرا از بازی جدیدم یه قل دوقل بنویسم.اخه من در تعطیلات خیلی خیلی حوصلم سر می ره.خسته شدم دیگه از بازی های تکراری.من دیروز که مامانی از سر کار اومدهی بهش می گفتم مامان من این روز ها خیلی خیلی حوصلم سرمی ره.
مامانی بهم گفت برو توی کوچه و ٥تا سنگ بیار من هم به سختی ٥تا سنگ از توی کوچه پیدا کرد و اوردم.بعد به مامانی گفتم حالا چیکار کنم گفت این بازی ٥تا مرحله داره مرحله ی اولش باید دوتا سنگ رو برداری بندازیش بالا تا سنگ نیومده پائین اون یکی سنگ رو برداری اونی که داره میا پائین باید بگیریش به مامنم گفتم چه کار سختی.
مامانی گفت حالا مرحله ی دوم باید سه تا سنگ برداری حالا اونی که میندازی هوا بجاش باید دوتا سنگ رو از روی زمین براداری.
مرحل ی سومشم باید سنگ هارو از زیر دستت ردشون کنی.
سنگ رو که انداختی بالا باید یکی از سنگ هار و برداری تا نیومده پائین باید اون یک رو ردش کنی از زیر دستت مامانی بهم گفت مرحل ی چهارمش........
ولی مرحله ی ٥ومش خیلی باحال بود از همه اسون تر بود باید سنگ رو مینداختی بالا یک بوس می کردی و اون سگ رو می گرفتیش.
این بازی قدیمی خیلی حال داره.
این هم عکس های سنگ هام.