قلب مامان سارا جونمقلب مامان سارا جونم، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
وبلاگم وبلاگم ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

خاطره های دختر نازم

حرفهای مادرانه

1391/7/29 12:16
346 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عزیزم:

آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم، اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است، صبور باش و درکم کن.

یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت  راعوض کنم. برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم… .

وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن. وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر.

وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند، فرصت بده و عصبانی نشو. وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده…

همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی… زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم، عصبانی نشو… روزی خود میفهمی.

از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصبانی نشو. یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم. کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم.

فرزند دلبندم، دوستت دارم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمو مرتضی
29 مهر 91 14:04
سلام سارا این هفته که دامغان اومدم دوست دارم وقتی میگم بوسسسسسسسسسسسه ازدستم درنری چون دلم برات تنگ شده باید یک بوسسسسسسسسسسه مفصل ازت بخورم.