از دوباره امتحان
من که پیروز رفته بودم کلاس زبان خانوممون گفته بود که پس فردا امتحان داریم.من هم گوشم به خانوممون نبود فرداش که شد بازم تمرین کردم امانمیدونستم که امتحان دارم.
فرداش که شد سرویسم اومد دوبالم من و رسوند موئسسه.بعد رفتیم توی کلاس و خانوممون اومد بعد حاضر غایب کرد.
حاضرperezent
غایب absen
بعد خانوممون به من گفت برو یک صندلی بیار و جلوی من بزار اما من تعجب کرده بودم خانوممون می خواد چیکار کنه.
بعد بغل دستیم رو صدا کرد کتابش رو هم با خودش برد بعد بهش گفت که از صفه ی اول تا اون جایی که یاد گرفتیم رو عکساش رو به ایگیلیسی بخون من هم این جوری شده بودم.بعد همه خوندن تا به نوبت من رسید رفتم روی صندلی نشستم.
بعد ازم کل کتابارو پرسید رسیدبه شعر البته من تمام اون عکس هایی که توی کتابمون بود رو به ایگیلیسی باید می خوندم و بلد بودم تا اینجا که خوش حال بودم.
گفت که شعرایی که توی سیدی هستش رو بخون.
من هم دوتاش رو خونم اخه سومیش رو نمی دونستم چی بخونم.
خانوممون گفت بشین من هم منتظر نمره ها بودم.
بعدش اول از همه گفت سارا خواجه زادهverigoodاز خوش حالی بال دراوردم.
ولی خیلی خیلی خوبش ekselent بود اما بازم نزدیک بودم خانوممون گفت هنوز دوتا دیگه امتحان داریم وقت دارین که اونایی کهekselentنگرفتن می تونن خوب بخونن و برای امتحان های دیگه قشنگ خیلی خوب باشه.
بای تا امتحان های دیگر