قلب مامان سارا جونمقلب مامان سارا جونم، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
وبلاگم وبلاگم ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

خاطره های دختر نازم

قرارداد بین سارا و مامان

1391/8/27 13:09
463 بازدید
اشتراک گذاری

سارا جون عزیز دل مامان  ببخش من و که اینهمه عصبانی میشم وقتی بهت ریاضی یاد میدم و تو یکم دیر جواب میدی.وقتی وسیله هات و میریزی دورو بر خونه و روزی هزار بار باید بگم سارا وسیله هات و ببر تو اطاقت درسته درساتون نسبت به سنتون خیلی سخته ولی به خاطر کم دقتیت همیشه مواخذه میشی از طرف من و بابا.آخر هم یاد میگیری و میگی چقدر آسونه مامان. خلاصه دیشب قرار شد من دوشنبه بیام با خانوم معلمت صحبت کنم .

 وقتی دیشب انداختی و گلدونی که خیلی دوسش داشتم و شکستی این تصمیم و گرفتم. بهت گفتم حتماً میام تا در حضور معلمت بهم قول بدی به حرف مامان بکنی و هر چی من میگم بگی چشم. اما وقتی چشمهای گریونت و دیدم که دارن تند تند اشک میریزن و با همون حالت گریه گفتی آره اونوقت پرونده ام و بهم میدن میگن برو یه جای دیگه خیلی دلم برات سوخت. با خودم فکر کردم کارم درست نیست . بعدشم از بابایی خواستم داداشی و نگه داره تا من و تو بریم تو اطاقت و یه جلسه بذاریم.

 

بعد از کلی حرف زدن به این نتیجه رسیدیم که یه قرارداد بین سارا و مامان امضا بشه طی 6 بند به تصویب رسید و به در اطاقت چسبونده شد. که من موقع درس دادن کنترل کنم و عصبانی نشم. تو هم هر چی مامان بابا گفتن بگی چشم.

ساعت 9 قراردادمون امضا شد و تا ساعت 10 که بری بخوابی خوب اجراش کردی. امیدوارم همینطور ادامه داشته باشه.

 

 

سارا جون بس که مامان دوستت داره. دوست داره تو یه دختر همه چی تموم بشی مخصوصاً تو درسهات آرزو میکنه همیشه موفق باشی بووووووووووووووووووووووس .

بوووووووووس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله نسیم
30 آبان 91 9:14
آفرین به این مامان زرنگ وباهوش