قلب مامان سارا جونمقلب مامان سارا جونم، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
وبلاگم وبلاگم ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

خاطره های دختر نازم

عکس من و نورا جون

1392/4/18 8:35
2,886 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی که تولد پارسا بود نورا و مامان و باباش وداداشش مهمون ما بودن ا.ن

رفته بودیم چشمه علی خیلی حال داد حیف شد که رفتن.

این هم عکس من و نورا در چشمه علی یادش بخیر

هی اب بازی می کردیم و هی پارکش می رفتیم

این عکسها رو هم عمو سعید ازمون انداخت خیلی دوستشون دارم

من و نورا

من و نورا

این هم چشمه علی

من و نورا

اون جا هی می رفتیم پارکش هی می رفتیم توی اب پاهامون رو می زدیم به اب یک حالی میداد

من و نورا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان عرفان
18 تیر 92 11:22
سلام عزيزم . بابات اينكه چند روز نتونستم بهت سر بزنم معذرت ميخوام و يه پست تشكر برات گذاشتم .
ممنون عزیزم لطف داری برای این همه مهربونی

نازنین
18 تیر 92 15:30
من هستم عزیزم.
چطور؟کاری داشتی گلم؟


می خواستم ببینم من رو لینک می کنی که من هم شمارو لینک کنم
نازنین
18 تیر 92 19:22
آره عزیزم.من لینکتون کردم.[منم لینک کردم
نگار- مامان عرفان
19 تیر 92 9:10
عزيزم ايشالا هميشه به گردش و شادي . معلومه كه با نورا خانوم هم خيلي دوستي . آفرين .


اره خاله نگار من و نورا دوست صمیمی هستیم ولی بعضی وقط هاهم دعوامی کنیم
نگار- مامان عرفان
19 تیر 92 9:46
دعوا نمك دوستيه . همين دعوا ها نباشه خاطرات كودكي بي مزه ميشه . وقتي بزرگ شدي به كارهاي خودتون و اينكه سر چيزهاي خيلي بيخود باهم دعوا كردين ميخندي.


نمی د ونم ولا میخندیم یانه
نگار- مامان عرفان
19 تیر 92 9:54
عزيزم ايشالا در آينده كه هركدوم براي خودتون خانومي شديد اون وقت ميخنديد .


اره تازه اون وقط به دعواهای خودمون می خندیم
عمو سعید و خاله ملیحه
21 تیر 92 18:26
سلام سارا جونعکسهارو دیدیم کارت خیلی قشنگ بود.انشاله که هردوتاتون بزرگ شدین هم دوستهای خوبی باشین ما از دیدنتون لذت ببریم


خیلی ممنون راستی بهتون گفتم نورا یک وبلاگ داره دیدین