قلب مامان سارا جونمقلب مامان سارا جونم، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
وبلاگم وبلاگم ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

خاطره های دختر نازم

واااااااااااااااااای

وای چیکار کنم ادامه مطلب     سلام دوستان من باز پس فردا باید برم دندون پزشکی که اون یکی ریشمم رو هم بکشم و یکی که پر کردم درد گرفته باید برم اون هم بکشم غصم گرفته. اخه اولین بارم که رفته بودم دندونم رو بکشم یکم گریه کردم میترسم این دفعه هم گریه کنم. امپول اولی رو که می زنه یکم درد می اد ولی دومی هیچی حالیت نمیشه برای کشیدنش هم دست دکتررو چسبیده بودم که زود تر تموم شه.مامانم میگه باید خوشحال باشی که می خوای بری از درد کشیدن راحت شی. من هم یکم به حرف مامانی یکم فکر کردم دیدم که داره درست می گه.مامانم میگه یک بسته ژلفن برات می خریم که درد کرد یکیش رو بخوری بابامم می گه من هم همش دارم پیش این دکتر ه دندونام رو د...
31 تير 1392

عکس من و نورا جون

وقتی که تولد پارسا بود نورا و مامان و باباش وداداشش مهمون ما بودن ا.ن رفته بودیم چشمه علی خیلی حال داد حیف شد که رفتن. این هم عکس من و نورا در چشمه علی یادش بخیر هی اب بازی می کردیم و هی پارکش می رفتیم این عکسها رو هم عمو سعید ازمون انداخت خیلی دوستشون دارم اون جا هی می رفتیم پارکش هی می رفتیم توی اب پاهامون رو می زدیم به اب یک حالی میداد ...
18 تير 1392

ماه رمضان

سلام دوستان من خیلی خیلی خوش حالم که می خواد ماه رمضون شه برای من راحته البته خیلی ها خوش حال بشن داره ماه رمضون شه من که روزه ی کله گنجیشکی می گیرم. شایدم یک دو روزشو روزه کامل بگیرم نمیدون کدومش رو بگیرم.یک چیزی که من در ماه رمضون دوست دارم افتاره. مخصوصاً اش رشته وهمین تور حلیم ماه رمضون خیلی خیلی سخته همه ی ادم بزرگا باید روزه بگیرن مخصوصاً کارمند ها که کار می کنن. مثل مامان و بابا . یه چیز دیگه هم من از ماه رمضون دوست دارم اونم مهمونی میری افتا می خوری. روز ه ی کله گنجیشکی و نمی دونم چجوری.ببینین درست می گم,اول باید نصو شب پاشی صحر بخوری,بعد نباید صبحانه بخوری,بعد تا نهار نباد...
17 تير 1392

زردالو

من دیروز توی حیاط نشسته بودم.امده بودم هوای ازاد بخورم. ما توی باغچمون یک درخت زردالو هم داریم گفتم.برم به زردالو هاش دست بزنم اخه اون ها خیلی خیلی نرم هستن. ولی تااومدم بچینم یکدفعه دیدم توی دستم زرد آلو اومد. زرد الو شم خیلی خیلی چاق بود.بخاطره این که گریم نیاد اون رو دسته جمعی خردیمش.   داداشی هم یکم از زردالو های ما خورد. این هم عکس درخت و زرد الو ...
10 تير 1392

مرحله ی دوم وسوم

سلام.من امروز هم رفتم دندون کشیدم.خیلی خیلی بد بود بدبدبداه. دکترش خوب بود اما خیلی دردم اومد نمی دونم چرا اخه دکتر قبلی رفته بودم انقدر که درد نداشت.امپولم نزده بود.که بی حس بشه.فقت از اون اسپری های تلخ زد فک کنم همون امپول بهتر بود. هم بابام هم منشی هم مامانی دست و پام و گرفته بودند.خیلی بد بود. نمی تونستم از جام تکون بخورم. بعد که تموم شد دکترش خیلی خیلی مهربون بود. ازم دانلود کردن رو پرسیددانلود کردن رو هم بلد بودم. ازم نی نی وبلاگ رو پرسید تعجب کرده بودم که چرا نی نی وبلاگ روو بلده. ازم انیمیشن پرسید.گفت کدوم انیمیشن رو دوست داری.ازم بازی پرسید.گفت که چه بازی هایی رو توی گوگل می زنی بهش گفتم اشپزی...
3 تير 1392

جواب های نظر سنجی

اگه ماهی از سال بودم .تیر-مرداد-شهریور-چون کل روزش تعطیله اگه روزی از هفته بودم . جمعه چون فیتیله داره اگه عددبودم . 6 اگه نوشیدنی بودم .شربت زعفران اگه ثواب بودم .همیشه کمک می کردم. اگه درخت بودم . توت اگه میوه بودم . خیار اگه گل بودم .لاله اگه اب وهوابودم . ملایم چون خوشم میاد اگه رنگ بودم .صورتی.چون یاد پلنگ صورتی می افتم. اگه پرنده بودم .پرستو اگه صدابودم .صدای شاد. اگه فعل بودم .جواب نمی دم اگه سازبودم .ارگ-گیتار اگه عضویی از بدن بودم .دندان چون همیشه بچه ی خوب من را تمز می کند اگه بخشی از طبیعت بودم .گل ها اگه یه حس بودم . حس دوستی ...
1 تير 1392

کادوی مامانی

سلام.ما که رفته بودیم مشهد می خواستیم بریم سرزمین موج های ابی طلا اجازه نمی دادند ما ما نی هم گوشواره هامو در اورد. بعد که اومدیم دامغان.مامانی شبش می خواست گوشواره همو گوشم کنه ولی من نذاشتمش چون درد می اومد مامانی هم عصبانی شدو دیگه به گوشم نکرد فرداش پرستار پارسا دخترش مرضیه می خواست گوشم کنه. ولی من از دوباره جیغ زدم.بعد که اومدیم خونه بعد مامانی امد.من به مامانی گفتم گوشواره هام نمیره توی گوشم و دردم میاد چیکار کنم.ماما نی هم از قبل یواشکی برام خریده بود .بعد دختر همسایمون گرفت اونارو گوشم کرد یک کمم درد نیومد. این هم یک عکس از گوشواره ی جدیدم ماما نی دستت درد نکنه خیلی دوست دارم   ...
30 خرداد 1392