کارنامه وهزارخوش حالی
سلام.واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای باورم نمیشه که خانوممون امروز کارنامه هارو بهمون داد.انقدر ذوق زده بودم که اگه مامانی بیاد خیلییییییییییییییییییییییییییییییی خوش حال میشه.وقتتی اومدم خونه بعد مامانی اومدنمی دونستم چیکار کنم.بعد به مامانی گفتم که چشماشو ببنده. بعد گفتم باز کن انقدر خوشحال شد من هم خیلی خوش حال شدم. خوش حال بودم که بابایی کارناممو ببینه برام دوچرخه می خره اخه از قبل گفته بود اگه کارنامتو همشو خیلی خوب بگیری یک دوچرخه برات می خرم. راستی امروز دفتر خاطراتم برده بودم که دوستام برام خاطره بنویسن. تازه دفترمو به خانوممونم داده بودم.که برام خاطره بنویسه ویک خاطره ویادگاری از دوستام وخانوممون...